رژيم سعودي اکنون به حکومتي بدل شده که «فاقد کارگزار کارآمد» است؛ از اين رو چارهاي جز آن ندارد که همچون يک مقاطعهکار، کارگزار خريداري کند.
به گزارش
هفت چشمه به نقل از
فارس –
عليرضا کريمي: عبارت دولت – ملت (
Nation - State) را در مقايسه با تاريخ سياسي کهن بشر، مدت زمان زيادي نيست که بهکار ميبرند. اين پديده برآمده از تاريخ پسارنسانس، در دايرةالمعارف «جهان جديد» چنين تعريف شده است: «از منظر فني، به معناي يک دولت مستقل است (موجوديتي سياسي در يک سرزمين) که توسط يک ملت (موجوديت فرهنگي) هدايت ميشود و مشروعيت خود را از خدمترساني موفق به شهروندان کسب ميکند.»
در فرهنگ لغات آکسفورد هم دولت – ملت چنين تعريف شده است: «دولتي مستقل که غالب شهروندانش در چارچوب فاکتورهايي که يک ملت را شکل ميدهد، با هم متحدند؛ از قبيل زبان يا قوميت.»
به هر روي، عبارت دولت – ملت با هر تعريفي زماني کاربرد دارد که يک ملت و يک دولت با هم همپوشاني داشته و يکديگر را حمايت کنند. دولت مسئول رفاه و امنيت ميشود و ملت منبع مشروعيت. البته اشاره به اين نکته ضروري است که در اين تعاريف انديشمندان سياسي با يکديگر اختلافاتي دارند اما به هر روي، دولتهاي امروزي دستکم در گفتار به مشروعيت مردمي ميبالند؛ حتي استالين بهنام «خلق» تصفيه ميکرد و صدام حسين دلش به «بالروح، بالدمها» خوش بود.
استالين و صدام و امثال آنها در دولت – ملت هرچه کم داشتند، دستکم مجبور نبودند از خارج از مرزهاي خود «نيروي مسلح» وارد کنند، آن هم از جنس نيروهاي مسلح حرفهاي همچون «خلبان». اما در سخناني که به «طلال بن عبدالعزيز»، شاهزاده سعودي نسبت داده شده، آمده است: «خلبانانهاي جيرهخوار آمريکا، اسرائيل، مصر و پاکستان در قبال هر بمبي که شليک ميکردند 7500 دلار درخواست ميکردند و همپيمانان عربستان اين کشور را خوار کردند.»
هرچند اين سخنان بعدا از سوي طلال تکذيب شدند – شايد از روي فشار يا هراس – اما به هر روي يک واقعيت را بيان ميکنند. حکومت سعودي براي تامين بسياري از نيازهاي خود محتاج نيروي انساني خارجي است. بخش اعظم کارهاي اقتصادي در سرزمين نجد و حجاز توسط کارگران خارجي انجام ميپذيرد.
در جريان عمليات طوفان قاطع هيچکس نميتوانست منکر تلاش سعوديها براي وارد کردن مصر و پاکستان به عمليات نظامي شود که البته ناکام هم ماند. عربستان، کشوري با آن قبايل عرب سلحشور که روزگاري نيمي از جهان شناخته شده را در قالب سپاه مسلمين فتح کردند، براي حمله به کشور کوچکي چون يمن به حد کفايت نيروي انساني در اختيار نداشت. تمام داشتههاي سعوديها در اين عمليات نظامي، هواپيماهاي پيشرفته آمريکايي بود که تنها زيرساختهاي کشوري فقير را نابود کردند و ملتي گرسنه را گرسنهتر برجا نهادند.
رژيم سعودي اکنون به حکومتي بدل شده که «فاقد کارگزار کارآمد» است. از اين رو چارهاي جز آن ندارد که همچون يک مقاطعهکار، کارگزار خريداري کند. اين مهم به لطف منابع سرشار نفتي و پول هنگفت حاصل از فروش آنها حاصل ميشود. سعوديها پول دارند پس همه چيز را ميخرند. آنها حتي فتنههاي تکفيري نظير داعش را با پول بهوجود ميآورند. تنها منبع قدرت آلسعود، پول است و ادعاي خدمت به حرمين شريفين و البته همين حرمين شريفين نيز پس از نفت، دومين منبع کسب درآمد براي شاهزادگان سعودي بهشمار ميروند؛ وگرنه کيست که نداند وهابيون حتي براي تخريب حرم نبي مکرم اسلام (ص) نيز لحظهشماري ميکنند. همان اقدام شنيعي که اخيرا در جده رخ داد نشان داد که آلسعود هيچ حرمتي براي زائران مسجد الحرام هم قائل نيستند. براي آنها تنها پول و شهرتي که حرمين شريفين بهبار ميآورند مهم است و نقششان، چيزي جز همان کليدداري و پردهداري دوران جاهليت نيست.
در سرزميني که دومين متحد منطقهاي ايالات متحده پس از اسرائيل محسوب ميشود، تقريبا هيچ نقشي براي مردم در ساختار حکومتي قابل تصور نيست و شايد از همين روست که شيوه تامين کارگزار نه اتکا به منابع انساني بومي که اتکا به مقاطعهکاري خارجي است. شايد اکنون سعوديها بسياري از شهروندان خود را نيز با پول خريده باشند تا آنجا که حقوق سياسي خود را فراموش کنند اما اين شهروندان در برابر رفاه رانتير نفتي، تنها شايد حاضر به چشمپوشي از حقوق مدني و سياسي باشند، نه حضور در ميادين جنگ و لمحهاي تن دادن به سختي.
دولت – ملت جعلي سعودي را در واقع بايد بيملتترين دولت جهان خواند، دولتي که تا پول هست، شايد باشد اما بيپول سرشار منابع نفتي، حتي فاقد مشروعيت سنتي قبايلي است؛ عبدالعزيز براي حاکم شدن بر سرزمين نجد و حجاز، کم از قبايل اين سرزمين خون نريخت.
انتهاي پيام/